دانشمند و ادیب، شیخ محمد عبدالله دراز در روستای «محله دیای» مصر به دنیا آمد. در دانشگاه دینی اسکندریه تحصیل کرد و گواهینامه دوم الازهر و همچنین گواهینامه جهانی را کسب کرد و برای تدریس در دوره عالی الازهر انتخاب شد.
او زبان فرانسه را آموخت و از استادانی چون ماسینیون، لیفی بروفنسال، لوسن، فالون و فوکونیه بهره جست. آن گاه با یک گروه علمی به فرانسه رفت و مدرک دکترای خود را از دانشگاه سوربن گرفت و دوباره به مصر بازگشت و در دانشگاه قاهره، دارالعلوم و نیز دانشکده زبان عربی دانشگاه الازهر به تدریس پرداخت و به عضویت هیئت بزرگان جماعت علما نائل درآمد. وی عضو شورای عالی مشورتی فرهنگی نیز بود.
خیرالدین زرکلی درباره او که شخصیتی کم نظیر و آشنای به زمانه بود، می نویسد: «وی محمدبن عبدالله دراز، فقیه و متأدّب مصری، از جمله بزرگ ترین دانشمندان و استادان دانشگاه الازهر و دارای تألیفات مختلف از جمله دراسة تمهیدیة لتاریخ الاسلام است.[1]
آثار وی در منابع تفسیری و به خصوص تفسیر موضوعی نیز مورد توجه است و درباره دیدگاه های او در این زمینه، بیشتر ارجاعات نویسندگان به کتاب های النبأ العظیم، مدخل الی القرآن الکریم و دستور الاخلاق فی القرآن اوست. به هرحال دراز در شمار نخستین کسانی است که قبل از ورود به تفسیر، دیدگاه قرآن را در زمینه مسائل اجتماعی و اخلاقی بررسی می کند و به تأسیس روش و منهج نیز دست می زند.[2]
رضوان السید، تاریخ نگار برجستۀ اندیشه سیاسی و شاگرد نامدار پرفسور فان اس در مقاله ای با عنوان «الاسلامیون والعولمة، العالم فی مرآة الهویة» معتقد است عبدالله درّاز در کتاب معروف خود به نام دستور الاخلاق فی القرآن کوشیده است، مبانی نظریۀ استخلاف را که عبدالقادر عودة نخستین بار در کتاب خود الاسلام واوضاعنا السیاسیة از آن به گونه ای ایدئولوژیک بهره گرفته است، پی ریزی کند. پس از این، این اندیشه در دهۀ شصت، هفتاد و تا امروز در نوشته های اسلام گرایان رواج یافته است.[3]
وی نگارش کتاب دستور الاخلاق فی القرآن را به عنوان رساله دکتری، از سال 1941م به زبان فرانسه آغاز کرد و بعد از شش سال، سرانجام در تاریخ 15/12/1947م در حضور استادان دانشگاه سوربون و دانشکده دی فرانس موفق به دفاع از رساله خود و دریافت دکترا شد.
سرانجام دکتر عبدالله درّاز در سال 1377 ق برابر با 1958 م، هنگامی که در کنگرۀ جهانی اسلامی در شهر لاهور پاکستان شرکت کرده بود، در روز شانزدهم جمادی الآخر، برابر با ششم نوامبر به طور ناگهانی درگذشت.
برخی از دیگر آثار او عبارتند از: النبأ العظیم، الدین (درباره تاریخ ادیان)، تاریخ آداب اللغة العربیه، منهل العرفان فی تقویم البلدان، مدخل الی القرآن الکریم (درباره تاریخ قرآن)، تفسیر آیات الاحکام و کتابی در مبادی علم اخلاق و ... .[4]
1. چاپ اول نسخۀ فرانسوی این کتاب، سه سال پس از دفاع از آن، در سال 1950م از طرف هیئت علمی دانشگاه الازهر و دارالمعارف به چاپ رسید.
2. هجده سال پس از چاپ این کتاب به زبان فرانسوی، یعنی در سال 1378ق برابر با 1968م مجله حضارة الاسلام که در دمشق منتشر می شد، در شماره های هفتم و هشتمِ سال هشتم خود، فصل هایی از آن را به زبان عربی ترجمه و چاپ کرد.
3. این کتاب 23 سال پس از چاپ آن به زبان فرانسه! در سال 1973م برابر با 1393ق توسط استاد دکتر عبدالصبور شاهین، یکی از شاگردان استاد عبدالله درّاز به عربی ترجمه و تحقیق، بررسی و تعلیقات آن انجام شد و استاد دکتر سیدمحمد بدوی (داماد مؤلف) نیز ویرایش علمی آن را بر عهده گرفت و ارجاعات آن را بررسی کرد. همچنین برای بار دوم به وسیلۀ استاد دیگری از استادان مصر به نام سامی غریری تحقیق شد و پس از آن در دارالبحوث العلمیه کویت افست شد و تا کنون بیش از ده بار تجدید چاپ شده است.
4. در سال 1983م نیز چاپ دوم کتاب به زبان فرانسه در بیش از یکصدهزار نسخه به وسیلۀ وزارة الاوقاف والشئون الاسلامیة در مغرب منتشر شد.[5]
طبق بررسی های نگارندۀ این مقاله، آثار زیر درباره کتاب دستور الاخلاق فی القرآن نگارش شده است.
1. مختصر دستور الأخلاق فی القرآن: خلاصۀ کتاب به زبان عربی است که توسط استاد محمد عبدالعظیم علی تألیف شده است. این اثر همراه تقریظ استاد دکتر مصطفی محمدحلمی، استاد دانشکده دارالعلوم قاهره در انتشارات دارالدعوة اسکندریه مصر چاپ شده است.[6]
2. د. محمد عبدالله درّاز ومنهجه فی البحث الخلقی: رسالۀ کارشناسی ارشد دکتر محمد البیومی عبدالواحد برای دانشکدۀ اصول الدین قاهره به شمارۀ 206.[7]
3. حول رسالۀ دستور الاخلاق فی القرآن؛ احمد مصطفی فضلیة؛ مراجعه و تقدیم از دکتر سیدمحمد بدوی، دارالقلم کویت: موضوع اصلی این کتاب، معرفی استاد دراز و رسالۀ دکتری او یعنی کتاب دستور الاخلاق فی القرآن است. نویسندۀ این کتاب ضمن بیان تفصیلی روند نگارش کتاب، به گزارش چگونگی تألیف کتاب و تأثیرات آن در جهان و دیدگاه های برخی از علما درباره آن می پردازد. در این مقاله در مواردی از این کتاب نقل کرده ایم که در پاورقی بدان ارجاع داده ایم. نسخه هایی از این کتاب در کتابخانۀ دانشکده علوم حدیث قم و کتابخانه تخصصی علوم قرآن قم وجود دارد.
در این کتاب علاوه بر طرح بخش عمده ای از مبادی اخلاق یا فلسفۀ اخلاق با عنوان اخلاق نظری، به جمع آوری، دسته بندی و تبویت آیاتی درباره جنبه های مختلف اخلاق عملی، نیز برخی از مصادیق اخلاق کاربردی؛ مانند اخلاق دولتمردان پرداخته شده است. البته بیش از چهارپنجم کتاب به فلسفۀ اخلاق و اخلاق نظری اختصاص دارد، اما در همان یک پنجمِ اخلاق عملی نیز دسته بندی زیبایی از آیات انجام گرفته که قابل تحسین است.
کتاب آیین اخلاق در قرآن کریم مشتمل بر پنج مقدمه، دو بخش و یک خاتمه است. هرچند عنوان بخش و خاتمه در کتاب نیامده و تنها به نام فصل ها اکتفا شده، اما پنج فصل اول، مربوط به اخلاق نظری و پنج فصل بعدی مربوط به اخلاق عملی است و در پایان نیز، عنوان مستقلِ اجمالی از مهم ترین فضایل اسلامی آمده که آن را خاتمه نامیدیم.
مقدمات پنجگانه نیز شامل مقدمه مترجم [فارسی]، مقدمه محقق کتاب، سامی غریری، مقدمه به قلم استاد دکتر سیدمحمد بدوی، سخن مترجم از فرانسه به عربی و مقدمه نویسنده کتاب است که در مجموع از صفحه 19 تا 83 را دربر می گیرد.
بخش اول کتاب از صفحه 85 آغاز و تا صفحه 761 ادامه می یابد و شامل فصل های تعهد، اجمالی از فضایل مهم اسلامی، مجازات، نیتها و انگیزه ها و کوشش است. البته نویسندۀ محترم، این بخش را با عنوان «خاتمه ای فراگیر» به پایان رسانده است که بهتر بود ویراستاران محترم، آن را در عرض فصل های پنجگانه قرار می دادند نه قسمتی از فصل پنجم!
بخش دوم نیز از صفحه 761 آغاز و تا صفحه 881 ادامه می یابد و شامل فصل های اخلاق فردی، اخلاق خانواده، اخلاق اجتماعی، اخلاق دولتمردان و اخلاق دینی است.
بدین ترتیب، بخش نخست، قسمت عمده کتاب را (677 صفحه) به خود اختصاص داده است و بخش دوم با 121 صفحه، کمتر از یک پنجم بخش اول است! هرچند که نویسنده محترم به عنوان بخش اول و بخش دوم تصریح نکرده، اما طبق شمارش فصلها که دو گروه پنج فصلی هستند، ناگزیر باید این دو بخش را در گزارش محتوای آن لحاظ کرد.
این کتاب، پژوهشی است تطبیقی دربارۀ اخلاق نظری و عملی در قرآن، به همراه تحلیل های عقلی، ذکر شواهد و مؤیدات نقلی. نویسنده، خود در مقدمه کتاب دربارۀ روش تحقیقش می گوید: «روش ما با روش عموم نویسندگان متفاوت است. توضیح اینکه، آنچه را که اغلب دانشمندان ما در درجۀ اول اهمیت قرار می دهند، جنبه اقتصادی و یا شرعی است، اما ما قبل از هر چیز، همت خود را در زمینۀ اخلاقی متمرکز می کنیم و هر مسئله ای را در همان اصطلاحاتی که نزد دانشمندان جدید علم اخلاق معمول است، به کار می بریم. از سوی دیگر، از خود قرآن، نکته اصلی را می گیریم و با مراجعۀ مستقیم به عبارت قرآنی، پاسخ هر مسئله ای را استخراج می کنیم.[8]
نویسنده نخست بر آن بوده است که تنها قوانین اخلاقی برخاسته از قرآن کریم و در مواردی، قوانین اخلاقی برگرفته از تعلیمات پیامبر اکرم (ص) و صحابه را استخراج کند، اما با تشویق برخی از دانشمندان فرانسوی، تصمیم می گیرد، دیدگاه های مذاهب مشهور اسلامی و همچنین نظریه های اخلاقی غربی را نیز در کنار قوانین اخلاقی برخاسته از قرآن، کریم به شکل تطبیقی بررسی کند. بنابراین روش نویسنده در این کتاب، نوعی روش تطبیقی است که معتقد است، اندیشه های اخلاقی دانشمندان شرق یا نظایر آنها در مکاتب غربی در یک همسویی قابل قبول و سازگار، به دور از هر اندیشۀ پیش ساخته و هر نوع گرایش متعصبانه نسبت به مکتب خاصی، به هم می رسند.
نکته مهم اینکه وی تنها راهنما در مناقشات را، حکم قراردادن عقلی می داند که به وسیلۀ اسناد معتبر و موثق، رهبری می شود. شاید به همین سبب باشد که برخی همچون جابری در کتاب عقل اخلاقی عربی از وی انتقاد کرده و این کتاب را سخت متأثر از تفکر اخلاقی کانت دانسته اند که از این منظر، به تبیین مفاهیم و اصطلاحاتی چون وظیفه، الزام اخلاقی، قانون اخلاقی و مسئولیت بر اساس قرآن پرداخته است![9] هرچند در این گونه قضاوت های برخی نویسندگان که در نوشته هایشان بویی از افراط و گرایش های خاص استشمام می شود، جای بسی تأمل است.
پیش از هر چیز باید گفت که هر چه در این باره گفته می شود، به ارزیابی ترجمه بازمی گردد نه به ادبیات اصل کتاب؛ زیرا برای بیان ادبیات کتاب و سطح نگارش نویسنده، باید زبان اصلی آن را بررسی کرد، اما به طور کلی، نگارش کتاب به زبان فارسی، روان و شیواست؛ هرچند که در مواردی، ترجمه تحت اللفظی و گرته برداری از زبان عربی، کاملاً مشهود است.
برای نمونه، در صفحه 66 آمده است: «این قاعده برجسته، که گوینده آن یکی از دانشمندان دانشگاه الازهر از علمای قرن هفدهم میلادی است، همواره ارزش خود را حفظ کرده و همیشه هر نویسنده ای را دعوت می کند که بدان راه و روش حرکت کند. البته برای خواننده اندیشمند ما این فرصت هست که تا هر مدتی که بتواند کتاب ما را ـ که امروز با این شرایط تقدیم می کنیم ـ به کمال و تمام دریافت کند ...».[10]
در صفحه 67 نیز به تیتر «وضع قبلی این مشکل» در ترجمه «الوضع السابق للمشکلة»برمی خوریم؛ حال آنکه مترجم محترم به راحتی می توانست چنین ترجمه کند: «پیشینه بحث».
همچنین در صفحه 82 آمده است: «با وجودی که این حقایق اساسی از چهارده قرن پیش، در پرتو قرآن پا به عرصه وجود گذاشته است...».
در صفحه 83 نیز به تیتر «تحقیقی همسو (چند مکتب)» در ترجمۀ «دراسة مقارنة» برمی خوریم که شاید بتوان آن را به زبان ساده تر و رایج تر، چنین آورد: «تحقیقی تطبیقی».
در همین صفحه آمده است: «... این تحقیقات هم زمان شامل مدارس مشهور اسلامی باشد ...» که مراد از «مدارس»، مکاتب، مسلک ها یا مذاهب است، اما مترجم محترم به همان کلمه عربی اکتفا کرده است؛ حال آنکه مدارس در زبان فارسی بدین معنی به کار نمی رود؛ دست کم در عصر معاصر چنین است.
گاهی نیز در ترجمه، جملات به شکل محاوره ای بیان شده اند و از تعبیرات و کلمات نامناسب و نامطلوب استفاده شده است؛ برای نمونه، در بند پایانیِ صفحه 317، ترجمه و شرح آیۀ 92 سوره نساء بدین صورت آمده است: «هیچ گاه دو نفر از امت، در این باره اختلاف ندارند که کسی به قصد شکار تیری بیندازد و آن تیر به انسان و یا مالی بخورد و او تلف شود، تیرانداز ضامن است، و اگر ...».
در اینجا مترجم محترم می توانست به جای «به انسان و یا مالی بخورد و او تلف شود» بگوید: به انسانی یا حیوانی برخورد کرده، سبب مرگ انسان یا تلف شدن حیوان شود.
از نظر فنی و صوری نیز لغزش هایی دیده می شود که به نظر می رسد در ویرایش آن اهمال صورت گرفته یا شاید اصلاً ویرایش نشده است. چند نمونه از این اشکالات صوری را یادآور می شویم:
1. غلط های تایپی: در صفحه 17 و 864 عبارت «سپاس گذاری او به خاطر نعمتهایش» به کار رفته است که کلمه نخست آن غلط است و باید به این صورت تایپ شود: «سپاس گزاری». افزون بر آن، به عقیدۀ برخی از صاحب نظران نگارش و ویرایش،[11] در کاربرد کلمه «به خاطر» نیز جای بسی تأمل است. در صفحه 317 نیز متن آیه 92 سوره نساء آمده است که سه اشکال دارد. دوبار کلمه «خطأً» به صورت «خطاءً» تایپ شده است و نیز کلمه «یصدّقوا» به صورت «یصدّقوا» آمده است.
2. آوردن واو استیناف در آغاز بند؛ در زبان فارسی چنین چیزی رایج نیست. (صص 317، 463)
3. عدم یکسان سازی صوری و فنی: برای مثال نشانه «ر.ک» به پنج شکل مختلف! در پانوشت ها آمده است؛ برای نمونه «ر.ک» (صص 156 و 220)، «ر.ک:» (صص 25، 47، 106، 237 و 272)، «ر.ک.» (صص 220 و 265)، «ر.ک:» (در بقیه موارد) و «رجوع کنید به». جای بسی تأسف است که گاهی در یک صفحه، دو یا سه نوع از این موارد در کنار هم آمده است (صص 220 و 256).
4. رعایت نکردن فواصل میان کلمات مرکب: این جا به جای این جا، آن ها به جای آن ها و هم چنان به جای هم چنان (ص 161).
5. کاربرد نادرست علائم سجاوندی: «.... الاّ ان یصدّقوا.». (ص )17؛ آوردن دونقطۀ پایانی، برای یک جمله. این اشکال در بیشتر آیاتی که در پایان جمله قرار گرفته اند مشاهده می شود.
«هر گاه زیان و ضرر حاصل از خطا یا غفلت و یا به دلیل ... باشد» (ص 317). در اینجا باید برای جلوگیری از اشتباه، پس از «ضرر» کاما به کار رود: «هرگاه زیان و ضرر، حاصل از ... باشد».
6. در صفحه 374 نام سوره «شوری» را تغییر داده و به صورت «شورا» ذکر کرده اند!
7. ترازنبودن ابتدای سطر پانوشت هایی که متن آنها از یک سطر بیشتر است (ر.ک به: صص 108، 109، 114 و 238)
در مجموع، نویسندۀ کتاب در فراهم آوردن راه و روش جامع اخلاقی از قرآن کریم و در اختیار قراردادن مبادی و قوانین اخلاقی به صورت یک مجموعه به هم پیوسته و مستقل که هر مسئله از مسائل دیگری که رابطۀ نزدیکی با هم دارند، مشخص شده، موفق بوده و پیش از او تحقیقی با این جامع نگری و به خصوص با ساختار پیوسته و منطقی این کتاب، نیز با زبان فنی معاصر و تطبیق با نظریات اخلاقی غربی، صورت نگرفته است. همچنین مجموعه نسبتاً جامع او در اخلاق عملی و تبویب آن قابل توجه است.
1. پیشگام در نوع خود: به گفتۀ محقق کتاب، دکتر سیدمحمد بدوی، در این کتاب برای نخستین بار، اصول نظری ای که مبادی اخلاق در قرآن کریم بر آنها استوار است، به شکل جدی طرح شده است. هرچند پیش از آن برخی به شکل پراکنده به مباحثی چون معیارهای خیر و شر، شرایط مسئولیت، سعی و تلاش انسان و ضرورت نیت پاک پرداخته اند.[12] مؤلفِ کتاب نقد الاسلامیین المعاصرین نیز بدین مطلب تصریح دارد که به رغم کثرت آثاری که دربارۀ قرآن و اسلام نگارش شده، این کتاب دکتر عبدالله دراز، نخستین پژوهش علمی معاصر درباره اخلاق قرآنی است.[13]
2. دارای نظام منطقی پیوسته و عصری: تعهد و الزام ! مسئولیت ! مجازات ! نیت و انگیزه ! عمل و کوشش.
3. مبتنی بر قرآن: بر خلاف دیگر دانشمندان که معمولاً رأی و نظر شخصیِ خود یا جنبه فکری مکتب مورد تأییدشان را در مباحث دخالت داده اند و به آیات قرآنی، تنها به مثابه استشهاد و مؤیدی برای تأیید نظرات خود اشاره کرده اند، نویسندۀ این کتاب، همواره محور مرکزی را قرآن قرار داده است و در راه پاسخ نهایی، برای مسائلی که طرح می کند، تنها به نصوص قرآنی تکیه دارد و بس.[14]
4. نقد اندیشه های بشری و غیر قرآنی: در جای جای کتاب، اندیشمندان شرقی و غربی با استفاده از نظرات و عقاید خودشان و مقایسه آنها با قرآن کریم به چالش کشیده شده اند. در بخش اخلاق نظری قرآن کریم، نظرات فلاسفه غرب به ویژه اخلاق نظری کانت را مقایسه کرده است و با بررسی و کاوش دقیق، آنها را به نقد کشیده و در نهایت، مزایای اخلاق را در دیدگاه قرآن کریم برشمرده است. وی در رسالۀ خود تنها به بیان دیدگاه مورد نظر اسلام نپرداخته، بلکه با مقایسه با نظرات اندیشمندان و فلاسفه، آنها را توضیح داده و هیچ مطلبی را فروگذار نکرده است؛ مگر اینکه نظر یکی از دانشمندان غربی یا یکی از برترین نظریات را در کنار آن آورده، و آن گاه قصور یا اشتباهی را که در این نظریه وجود داشته، بیان کرده و به دنبال آن به بیان کمال نظریه اخلاقی قرآن کریم، پرداخته است.[15]
5. استخراج اصول کلی اخلاق از قرآن کریم: یکی از مشکلات اساسی در این حیطه، ساختار فلسفی نداشتن قرآن است؛ چرا که منظور ما از فلسفه ها، مجموعۀ اندیشه هایی است که از عقل سرچشمه گرفته باشد و براساس روش خاصی با یکدیگر در ارتباط باشند و هدف از تمامی آنها، ساختن رشته ای از مبادی برای تفسیر و تبیین بخشی از ظواهر طبیعت یا هستی باشد. هر گاه نتوانیم چنین نظم و نسقی را از ابتدا در قرآن بیابیم، وسیله ای برای تمام عناصر و مواد اولیۀ لازم برای ساختن آن نیز، نخواهیم یافت. نویسنده پس از آنکه به بخشی از احکام خاص اخلاقی، توجه کرده است، با دقت جستجو در عبارات قرآن کریم را شروع کرده و موفق به یافتن شماری از اصول کلی اخلاق در قرآن کریم شده است که جنبه نظری را به طور کامل می رساند؛ مانند نشانه های واجب، طبیعت مسلطی که باعث الزام یا تکلیف است، میزان مسئولیت انسان و شرایط آن، طبیعتِ کوشش مطلوب برای یک عمل اخلاقی، بالاترین مبدأ که باید اراده آدمی را برای عمل برانگیزاند و ... .[16]
6. حاکم بودن اندیشۀ فطری بودن حس اخلاقی بر کتاب[17]: یک اندیشۀ مهم، از آغاز تا انجام بر این کتاب سیطره افکنده است و آن اینکه حس اخلاقی، یک انگیزش درونی فطری است و قانون اخلاقی در جان و روح آدمی از آغاز پیدایش او سرشته شده است: «ونفسٍ وما سوّیها فالهمها فجورها وتقویها».[18]
7. تأکید بر پیوند ذاتی اخلاق و عقیده: اندیشۀ بنیادی دیگری که مؤلف بر آن پافشاری می کند، این است که اخلاق بدون عقیده و ایمان، هیچ جایگاهی ندارد و عقیده با اخلاق، پیوندی ذاتی دارد؛ بدین معنی که ایمان به حقیقت اخلاقی، مانند یک حقیقت قائم به ذات روی فرد سایه می گسترد و او را ملزم به چشم پوشی از هواهای نفسانی و تمایلات خود می کند.[19]
8. دسته بندی آیات مربوط به اخلاق عملی: در بخش های اخلاق فردی، اخلاق خانواده، اخلاق اجتماعی، اخلاق دولتمردان و اخلاق دینی. آیات مربوط به اخلاق عملی دسته بندی شده است. بدین ترتیب، یکی از امتیازهای مهم کتاب در بخش اخلاق عملی آن است که از صدها آیۀ شریف قرآنی به عنوان دستور کامل اخلاق عملی بهره برده که خود بر وزانت کتاب افزوده است.[20]
9. ارجاع به منابع حدیثی شیعه: محققان کتاب با سعۀ صدر، روایاتی را که متفق علیه فریقینِ عامه و خاصه بوده است، در ارجاعات خود آورده اند و تنها به ذکر منابع عامه، بسنده نکرده اند، بلکه به منابع شیعه و کتب معتبر پیروان اهل بیت ؟عهم؟ از قبیل اصول و فروع کافی، وسائل الشیعه، بحارالانوار، تحف العقول و مانند آن نیز ارجاع داده اند.[21]
1. نپرداختن به مفاهیم اولیه بحث: به نظر می رسد برخی از نخستین سؤالاتی که در آغاز به ذهن خواننده می رسد و انتظار دارد در این کتاب به آنها پاسخ داده شود، تعریف و تقسیم مفاهیم اولیه ای چون اخلاق، فضیلت، رذیلت، خیر، شرّ و ... از منظر قرآن کریم است که نویسنده باید تحلیل و تبیین شایسته ای از آنها، با استناد به آیات یا روایات عرضه می کرد و سپس وارد بحث اصلی می شد؛ اما متأسفانه به این مسائل پرداخته نشده است.
2. درآمیختگی مباحث اخلاقی با مباحث فقهی و فلسفی: یکی از نقاط ضعف کتاب این است که مؤلف محترم به دلیل جامع نگری ای که داشته، مباحث فقهی و فلسفی را با مباحث اخلاقی ـ به معنای مصطلح ـ درآمیخته که کاری نامتعارف است؛ برای نمونه، واجب و حرام های تکلیفی مانند نماز، زکات، غش و ربا در معامله، ارث، وقف، دیات، قصاص و نظایر اینها را که از مباحث ویژه فقهی است، در کنار فضایل و رذایل اخلاقی مطرح کرده است.[22]
محقق محترم، احمد عبدالرحمن، مؤلف کتاب نقد الاسلامیین المعاصرین نیز به این مطلب در بخش مربوط به دستور الاخلاق فی القرآن چنین اشاره کرده است: «شاید مهمترین نقص این اثر، تمییز ندادن بین مسائل اخلاقی و تعبدی محض و حقوقی باشد که سبب ورود به مسائلی شده که از علم اخلاق خارج است و همین امر، یکی از عوامل حجیم شدن کتاب و تداخل مفاهیم، مبادی و ارزش های اخلاقی از جهت حقوقی یا قانونی با مسائل عبادی است».[23]
3. بی توجهی به روایات اهل بیت ؟عهم؟: خلأ دیگری که بسیار مهم و اثرگذار به نظر می رسد و فقدان آن در سراسر مباحث کتاب، مشهود است، بهره نبردن از معارف و احادیث پرمغز اهل بیت عصمت و طهارت ؟عهم؟ درباره زبان قرآن کریم، و تفسیر آیات مرتبط با بحث اصلی کتاب است که بدون شک می توانست نظریه پردازی دکتر عبدالله درّاز را درباره قانون اخلاق قرآنی، به تکامل بایسته ای برساند و نیز آن را از انگ و ننگ آبشخوری نظریه تکلیف گرایی کانت مبرّا کند.
نویسنده در این فصل، نخست ریشه های تعهد و الزام اخلاقی در قرآن، سنت، اجماع و قیاس را می کاود و سپس ویژگی های تکلیف اخلاقی از جمله امکان عمل، عمل آسان، محدودیت وظایف و تدریجی بودن آنها را می شمارد، آن گاه دو قسم از تناقضات الزام؛ یعنی وحدت و تنوع و سلطه و آزادی را بیان و همچنین نظریه کانت در این باره را نقد و بررسی می کند.
او در آغاز فصل می گوید: «هر آیین اخلاقی که شایستگی این نام را داشته باشد، در نهایت، مستند به اندیشۀ تعهد است. این قاعده ای اساسی است که همه نظام های اخلاقی بر محور آن می گردند و نبودش به نابودی و فنایِ جوهرِ ذات حکمت عملی می انجامد؛ چه اگر تعهد و الزامی نباشد، مسئولیتی نخواهد بود و اگر مسئولیت نباشد، بازگشت عدالت به جامعه شدنی نیست و در آن صورت، آشفتگی و هرج و مرج فراگیر خواهد شد، نظم و ترتیب به تباهی کشیده می شود و ناهنجاری و بی فرهنگی، همگانی می شود. این امر نه تنها در محیطی که اتفاق افتاده، رخ می دهد، بلکه در حوزۀ قانون نیز خواهد بود؛ از این رو تعهد و الزام اخلاقی، مبدأ و خاستگاه اخلاق نامیده می شود».[24]
بنابر گزارش دکتر سیدمحمد بدوی در مقدمه کتاب، استقلال قاعدۀ اخلاقی نسبت به فرد، گاهی باعث می شود، نتیجه زندگی اخلاقی، فروتنی شود؛ جز اینکه فروتنی مطلق، نوعی آزادی به شمار می آید و در نتیجه، چنین فروتنی بی قید و شرطی، خلاف اخلاق خواهد بود. این یکی از نکات آزاردهنده ای است که نویسندۀ کتاب در فصل اول با عنوان الزام خُلقی به آن می پردازد و تأکید می کند که در این باره هیچ راه و چاره ای نداریم که بگوییم، فروتنی چون عقلانی و قابل قبول است، آن را با آزادی کامل پذیرفته ایم؛ زیرا اگر بتوانیم خود را از انواع طاعت بردگی آزاد کنیم، با فروتنی مخالفتی ندارد و یا دست کم بردگی ما را نمی رساند. در این صورت، اخلاق همان است که ضمیر آدمی را در وضع متوسط بین عالم مثال و عالم واقع قرار می دهد و آن دو را در هم ادغام می کند و این ادغام، به دگرگونی آمیخته ای در هر دو منتهی می شود؛ بنابراین در عالم واقع، چیزی نو را به وجود می آورد که عبارت است از توجه به بالاترین؛ همچنان که قاعدۀ مثالی یعنی جنبه دیگر نیز به سبب ارتباط با حقیقت، هستی خود را برای سازش با عالم واقع، تنظیم می کند.
بر این اساس، وقتی اختلاف میان دو جنبه واجب از بین رفت، ناگزیر یکی از آنها راه را برای دیگری باز می کند یا اینکه طبیعت ارتباط اجزای ترکیب یافته، باعث ایجاد نوعی سازش در بین آنها می شود و این رهاشدن از قاعده، بستری را به وجود می آورد که انسان، از روی اختیار، نوعی آزادی را انتخاب کند که انسانیت انسان را تقویت کند. بدین ترتیب، الزام اخلاقی، فروتنی مطلق و بی حساب را مهار می کند؛ چنان که آزادی بی بندوبار را کنترل کرده و انسان را در جایگاه حقیقی خود، بین مادۀ صرف و روح صرف قرار می دهد.[25]
نویسنده در واکاوی ریشه های تعهد و الزام اخلاقی، نظریه برگسون فرانسوی و کانت آلمانی را نقد کرده، نقاط قوت و ضعف آنها را برشمرده و با استناد به آیات قرآن کریم به آنان پاسخ داده است و در ادامه، راه حل الزام اخلاقی در اسلام را عرضه و منابع چهارگانه احکام اسلامی را قرآن، سنت، اجماع و قیاس معرفی کرده است.
وی در ادامه این بحث می گوید ما تاکنون کاری نکرده ایم جز اینکه قانون اخلاقی فطری را به نوعی از قانون الهی بازگرداندیم که در وجودِ ذاتِ عقل انسانی، نهفته است، اما این نور جزئی عقل، از ایجاد قانونی که همزمان، تمام صفات حسی، کمال و شمول را داشته باشد، ناتوان است، بنابراین به ناچار باید به منبع دیگری تمسک کنیم که علم مطلق و نور ابدی باشد و به اینجا رسیدیم که تمام منابعِ مثبت این شرع مقدس را به یک منبع بازگردانیم و تمام اوامر را به یک امر ـ ظاهر یا باطن ـ که همان امر الهی باشد، محدود کنیم.
اما تنها نقیصه ای که به نظر می رسد، این است که طبیعت و ماهیت عمیقی که جوهر عدل و حقیقت خیر را فراهم می آورد، برای ما چندان مشخص نیست تا بتوانیم همیشه و هرجا آن را تشخیص دهیم و موقعیت آن مانند تمام ماهیات است که آن را در حال کمال خود نمی بینیم، بلکه به لطفِ بخشی از نوری که امتداد و توانایی اش محدود است و با روشنایی اندکی که از فطرتمان می گیریم، لحظه ای آن را احساس می کنیم.
در این صورت، جز یک نور محض و نامحدود، نوری وجود ندارد و همان است که می تواند به طور کامل و با اطمینان تمام به این جوهر عقل انسانی ضمیمه شود؛ از این رو حق افراد باایمان است که از عقل الهی، هدایت اخلاقی کاملی بگیرند و در این صورت، منبع حقیقی برای الزام اخلاقی، در تفکر ارزنده نهفته و پنهان است که همان عقلانیت عقل و آخرین مرجع برای حس اخلاقی است.[26]
نگارنده در بیان ویژگی های تکلیف اخلاقی به این نتیجه می رسد که از دیدگاه قرآن کریم، یک قانون اخلاقی باید سه ویژگی داشته باشد:
1. ناظر به طبیعت کلی انسان باشد و امکان عمل به آن وجود داشته باشد.
2. ناظر به واقعیت زندگی مادی انسان باشد و عمل به آن آسان باشد.
3. ناظر به تدریجی بودن اعمال و محدودیت وظایف باشد.[27]
در پایان این فصل، نویسندۀ محترم در بیان تناقضات الزام نیز به دو مورد مهم می پردازد و تناقض وحدت و تنوع نیز تناقض سلطه و آزادی را با بیان و نقد دو نظریه کانت و روه (Rauh)، بررسی می کند و می کوشد این مطلب را تببین کند که راه حل قرآنی، چگونه می تواند هماهنگی منصفانه ای برای تمام جوانب قضیه درنظر گیرد. در حالی که از نظر دیدگاه های عادی نسبت به انتخاب یکی از دو طرف متفاوت، جهت گیری های مختلفی در ارزیابی وجود دارد.[28]
عنوان های مطالب این فصل را می توان بدین صورت، خلاصه وار فهرست کرد:
1. ریشه های تعهد و الزام اخلاقی (قرآن، سنت، اجماع و قیاس).
2. ویژگی های تکلیف اخلاقی (امکان عمل، عمل آسان، محدودیت وظایف و تدریجی بودن آنها).
3. تناقضات الزام (وحدت و تنوع، سلطه و آزادی).
4. نقد نظریه کانت.
از اندیشۀ الزام، اندیشۀ مسئولیت پدید می آید که موضوع مهم فصل دوم کتاب است. نویسنده، تمام جوانب اخلاقی، دینی و اجتماعی مسئولیت را بررسی کرده، آن گاه به بحث و بررسی نمودِ اخلاقی درباره اندیشه مسئولیت می پردازد. نویسنده از آغاز توجه خاصی به تأکید و تثبیت اندیشه اصلی، یعنی مسئولیت داشته که در این موضوع، محور بحث است؛ چنان که قرآن کریم نیز آن را صفت مربوط به شخصیت انسانی به معنای کامل شخصیت تلقی کرده و بر آن تأکید کرده است؛ بنابراین فرد مسئول براساس شریعت قرآنی «شخص بالغ عاقلی است که قوانین دینی مربوط به تکالیف، به وی رسیده باشد».
چنین کسی در قبال کارهای خاص عقلانی و ارادی خویش و نیز کارهایی که نیت قلبی و اراده شخص برای انجام آن لازم است، مسئولیت دارد. در این صورت، آنجا که پای مسئولیت در میان است، مجالی برای ارزشیابی عمل یا پاداش آن از انسانی به انسان دیگر نیست و مسئولیت، امری موروثی یا جمعی نیست؛ بدین معنی که جامعه، بدون اینکه به نحوی در کارهای فرد دخالت داشته باشد، نمی تواند مسئول کارهایی باشد که یکی از اعضای آن مرتکب می شود.[29]
در این فصل، نخست تفکر عام مسئولیت تحلیل می شود، سپس به شرایط مسئولیت اخلاقی و دینی پرداخته می شود که سه شرط ضروری و کافی دارد: شخصی بودن عمل یا «طبیعت شخصی مسئولیت»، توجه کامل و آگاهی به شرع یا قانون، و ارادی بودن و انجام عمل با آزادی و بدون اکراه. پس از این مباحث، جنبه اجتماعی مسئولیت طرح و تبیین می شود که پایان بخش فصل دوم است. خلاصۀ عناوین این فصل چنین است:
1. تحلیل تفکر عام مسئولیت
2. اساس قانونی
3. عنصر اصلی در عمل
4. آزادی
5. جنبه اجتماعی مسئولیت
در ادامۀ بحث قبول و مسئولیت، به طور یقین، پاداش و کیفر پدید می آید که موضوع فصل سوم کتاب است. بنابراین قانون اخلاقی ای که ما را ملزم می کند و در برابر مسئولیت قرار می دهد، در عین حال باید بر اساس نظامی تنظیم شود تا با موقعیت های ما همخوانی داشته باشد و چون برخی از فلاسفه، منکر جزای اخلاقی به معنای حقیقی کلمه شده اند، باید توجه داشت که وجود جزای بالفعل، بر آن عقیده، خط بطلان می کشد.
قرآن کریم این پاداش را به دو نوع افزایش می دهد: نخست پاداش مربوط به خوی اصلاحی است؛ بدان معنی که انسان بدرفتار به طور حتم باید فسادی را که رفتارش در پی دارد و یا حقوق دیگران را هدر می دهد، اصلاح کند. علاوه بر این، نوعی دیگر از پاداش و کیفری که طبیعت استحقاقی دارد و عبارت از بازگشت عمل به قانون اخلاقی است، با آن ارتباط تنگاتنگ دارد و انسان، خواه ناخواه راهی ندارد جز اینکه آن را تحمل کند.
بنابراین، براساس موضعی که نسبت به واجب اخلاقی بر ما دیکته می کند، تسلیم باشیم یا متمرّد، می فهمیم که ملکات والای ما رشد می کند یا رو به انحطاط می رود. البته مقصود این نیست که سر و کار با نیکی، تنها دل را صفا می دهد و اراده و تصمیم انسان را تقویت می کند، بلکه واکنش آن، روی ملکه ذهنی نیز انعکاس دارد و برعکس آن، می بینیم که اطاعت بی قیدوشرط از خواسته های نفسانی، دل را کور و عقل و خرد را از دریافت حقیقت باز می دارد. خلاصۀ سخن اینکه جزای اخلاقی استحقاقی، به نوعی از ارزشیابی ذاتی منتهی می شود و سرانجام یا به ارزش آدمی افزوده می شود و یا از قدر آن می کاهد.
هرگاه انسان آزادانه کاری را انجام می دهد، بدین معناست که این عمل او برخاسته از تمام هستی، جسم و روح اوست. رابطه محکم و عمل متقابل میان دو عنصر جسم و روح نیز بر کسی پوشیده نیست؛ از این رو عدالت اقتضا می کند، انسان هم پاداش و کیفر حسی و جسمی را ببیند و هم پاداش و کیفر روحی؛ اما چون مجازات های طبیعی در این دنیا ناقص است و فراگیر و کامل نیست، عدالت خداوندی، از راه محاسبۀ دقیق در آخرت، عهده دار از بین بردن این نقص است.[30]
به طور خلاصه در این فصل، نخست به تحلیل مجازات اخلاقی پرداخته می شود، سپس فضایلی همچون نماز، صدقه، روزه، ممارست و حکمت، تشریح می شود و پس از آن، زشتی و قبح تعدادی از رذایل از جمله مستی و دروغگویی بیان و نیز اشاره ای به تأثیر شر بر توانمندی های عقلانی و نفس می شود. در ادامۀ بحث، نویسنده مجازات قانونی را تبیین می کند و پس از اینکه قانونگذاری قرآن کریم درباره کیفر اخلاقی و مجازات شرعی را بررسی می کند، در نهایت بر خود فرض می داند که طبیعتِ مجازات الهی و گستره آن را بررسی و آن گاه جایگاه آن را در نظام تربیتی اخلاقی قرآن کریم تعیین کند.
نویسندۀ محترم در سیر بیان نظام توجیه قرآنی به این نتیجه می رسد که صرف نظر از اوامر مطلق الهی، اگر وصایا و سفارش های الهی در قرآن کریم را بررسی کنیم، خواهیم دید که آنها بر اصول و پایه های گوناگونی استوارند که می توان آنها را به سه مجموعه بزرگ انگیزه های درونی، جنبه های شرایط محیطی و موضع انسان و اعتبارات نتایج و پیامدهای عمل ـ نتایج طبیعی و غیرطبیعی ـ » بازگرداند.
وی پس از اینکه با استناد به ده ها آیۀ قرآنی، یکایکِ موارد فوق را تبیین می کند، وارد بحث طبیعت و ماهیت مجازات الهی و میدان عمل آن می شود و در حجمی حدود ششصد صفحه به بررسی مجازات الهی می پردازد. خلاصه عناوین این فصل را می توان چنین یادآور شد:
1. مجازات اخلاقی
1ـ1. خوبی های فضیلت (نماز، صدقه، روزه، ممازت و حکمت)
2ـ1. زشتی و قبح رذیلت (مستی، دروغگویی، رفتار و سلوک و توانمندی های عقلانی و نفس با کاملترین صورت)
2. مجازات قانونی
1ـ2. نظام توجیه قرآنی (انگیزه های درونی، جنبه های شرایط محیطی و موضع انسان، اعتبارات نتایج و پیامدهای عمل)
2ـ2. نتایج غیرطبیعی
3. مجازات الهی طبیعت مجازات الهی و اشکال آن
1ـ1ـ3. مجازات الهی در دنیا (جنبه مادی، جنبه عقلانی و اخلاقی، جنبه روحی، کمبود مجازات دنیوی)
2ـ1ـ3. پاداش الهی در حیات اخروی (بهشت و بهره روحی و خوشبختی حسی و دوزخ و کیفرهای اخلاقی سلبی و ایجابی و کیفرهای بدنی)
مؤلف محترم در پایان این فصل که حجیم ترین فصل کتاب است (173 صفحه) با دقت خاصی، عوامل وادارنده انسان به انجام وظیفه را با برشمردن آیات دالّ بر هر یک از آنها و به تفکیک مکی و مدنی بودن آیات، در جدولی بیان کرده است که هیچ ذوق سلیمی به راحتی از تعمّق در آن نخواهد گذشت.
نویسندۀ محترم، خود در پایان فصل سوم می گوید: وقتی که تمام زمینه ها بر این منوال است و هنگامی که همۀ قوا و تمام نیروها نیرومند و بانشاط می شود و همۀ وسایل، آماده و مهیا می گردد، دیگر چیزی نمی ماند جز اینکه با سرانگشت اراده، حرکتی ایجاد شود. به این ترتیب، آیا سزاوار است که این اراده، انگیزه های خود را از زمینه های مختلف دیگری عاریه بگیرد؟ آیا پس از آنکه اخلاق قرآنی بین اختلاف نظرها توافق ایجاد کرد و به تمام خواسته های مشروع در زمینه مجازات پاسخ مثبت داد، این اخلاق ناگزیر در زمینه نیت، به ظهور می رسد و آیا جهت فکری ما در عرضه این موضوع همین است؟ آیا مطابقت مادی آن مجازات، با هر مبدأ الهام بخشی که دارد، کفایت می کند و یا حتی در صورتی که از وظیفه، هیچ آگاهی ای نداشته باشیم، باز هم کافی است؟ اینها مسائلی است که هم اکنون ما را با اصرار و الحاح مواجه می کند و این همان چیزی است که فصل آینده را به آن اختصاص داده ایم».[31]
بر این اساس، باید دربارۀ موضع قرآن کریم نسبت به عمل انسان و معیار حکم قرآن در آن باره نگرشی داشت. به راستی، موضع قرآن کریم در این باره بسیار روشن و مشخص است. آنچه از دیدگاه قرآن مهم است، اجرای مادی و فیزیکی عمل نیست، بلکه نیتی است که در پشت عمل نهفته است.
نویسندۀ کتاب، موضوع نیت و انگیزه های عمل را در این فصل مطرح می کند. در کنار انتخاب موضوع مباشر عمل، انتخاب هدف دوری نیز وجود دارد و در سایۀ حسن انتخاب این هدف، نیّت پاک به مفهوم اخلاقی صرف آن نیز تحقق می یابد.
حال آن مبدأ والا و انگیزه اصلی که قرآن کریم آن را همچون شرطی برای داوری درباره ارزش اعمالمان قرار می دهد، چیست؟ آن شرط، خلوص بی قیدوشرط است، ـ به گونه ای که تنها هدف عمل، درخواست رضای خدا باشد.[32]
خلاصه فهرست این فصل بدین قرار است:
1. نیت (نیّت همچون شرطی برای باورداشتن عمل، نیت و طبیعت فعل اخلاقی، برتری نیت نسبت به عمل و آیا نیت تنها کافی است؟)
2. انگیزه های عمل (نقش نیت غیرمباشر و طبیعت آن، نیت خوب، بی هدفی نیت، نیت های بد و اخلاص نیّت با انگیزه های مختلط)
3. نمونه هایی از سنت نبوی
آخرین مبحثی که نویسنده در این فصل کتاب بدان پرداخته، تحلیل مفهوم کوشش و تلاش انسانی است که قرآن کریم بدان فرمان داده است. همچنین در این فصل درجه و میزان این کوشش و ارزش آن در فراهم آوردن اجر و ثواب را بررسی می کند.
او در آغاز این فصل می گوید: اکنون که به قدر کافی، تفاوت دو عنصر مشخص در ساختار اخلاقی، یعنی نیت و عمل را شناختیم و نقش دوجانبه نیت را از جهت شرط صحت و ارزش رفتاری تعیین کردیم، باید اهمیت فوق العادۀ عنصر دوم، یعنی عمل را روشن کنیم که تنها اسلحه هجومی و دفاعی در نبردگاه فضیلت است.[33]
نویسنده از طرفی، ارتباط بین تلاش و کوشش و انگیزش درونی را و از سوی دیگر، رابطه بین کوشش و تلاش و روح بازشناسی خیر و شر را مطرح می کند و توضیح می دهد که قرآن کریم بین هر یک از این دو طرف مخالف، توازن برقرار کرده و میان آنها چنان آمیختگی و ترکیبی به وجود آورده است که کمال و حکمت را در خود جمع کرده است. نویسنده با اندیشۀ گروه تندروی که انگیزۀ درونی را در فعل اخلاقی قبول ندارد و به سلوک و رفتار، هیچ بهایی نمی دهد، مخالف است؛ مگر اینکه نتیجۀ کوشش و تلاش و یا محصول آن، رنج و زحمت زیادی باشد.
همچنین می بینیم که هماهنگی بین کوشش و تلاش و انگیزش باطنی، امکان پذیر است و نیز ممکن است هر یک از آنها در کسب فضیلت و استحقاقِ اجر و ثواب، سهمی داشته باشند و نقش خود را ایفا کنند؛ اما رابطه ترکیبی بین تلاش و کوشش و سهولت عمل را با وضوح بیشتر در قرآن کریم مشاهده می کنیم.
بنابراین سهولت عملی در ارتباط با شعائر، هیچ منافاتی با مفهوم تلاش و کوشش ندارد، بلکه رنگ طبیعت انسانی را بر آن می افزاید و هدف این کوشش را به سمت دورکردن روح مشقت، سوق می دهد؛ رنج و مشقتی که عقل آدمی آن را پذیرا نیست و هیچ ضرورت اخلاقی ای، آن را نمی طلبد؛ چنان که تنگنا و سختگیری را در دینداری نمی پذیرد؛ سختگیری ای که در حال حاضر به تلاش و کوشش پایان می دهد، بدون اینکه چیزی برای آینده ذخیره کند تا بتواند ادامه دهد.
این کوشش که در برابر فرمان عقل تسلیم و به فضیلت و اعتدال معروف است، خود حدّ میانه ای است که حکما و فلاسفه از آن سخن گفته اند. قرآن در تعیین مراتب ارزش هرکاری، براساس تلاش و کوششی که برای عمل صرف می شود، ارزش هر کاری را بالا می برد. این مرتبه پست ترین حدی دارد که برای انسان معمولی فرض شدنی است و افزون بر آن، کمال است که قرآن بدان تشویق می کند و درجات فضیلت و مراتب ثواب، بر اساس آن افزون می شود.[34]
نویسنده در این فصل کوشیده است به سه سؤال زیر پاسخ دهد:
1. آیا باید ارزش تلاش و کوشش انسانی، ارزش حرکت پیش از خود را نفی کند؟ با چه شرطی؟
2. سهم تلاش جسمی در این ارزش چقدر است؟
3. آیا این تلاش، وقتی که ضرورت پیدا می کند، حدّ نهایی دارد؟
عناوین مهم این فصل بدین قرار است:
1. تلاش و حرکت رو به پیش (دیدگاه ها، تلاش مدافعه و تلاش سازنده)
2. تلاش جسمی (دلاوری، نماز و روزه)
بخش دوم کتاب به اخلاق عملی می پردازد. نویسنده، روش خاصی را برای عرضه مطالب، برگزیده است که با روش غزالی و نویسندگان پیش از او متفاوت است. وی به جای اینکه آیاتی را که به رفتار انسان مربوط است، یکجا جمع کند، به بیان آیاتی که به روشنی قاعده ای از قوانین سلوک و رفتار را شرح می دهد و در حد امکان از تکرار برحذر است اکتفا می کند و به جای پی درپی آوردن سوره ها یا ترتیب ابجدی، روش نظام منطقی را برگزیده است؛ بدین ترتیب، آیات هرگروه را براساس نوع علاقه و ارتباطی که هر قاعده ای از قواعد اخلاق، آنها را نظم می دهد، در فصل مخصوصی جمع کرده است.[35]
وی آیات فصل اول را که مخصوص اخلاق فردی است، در سه گروه اوامر، نواهی و مباحات آورده است بر این اساس، این فصل مشتمل بر آیاتی با موضوع اخلاق فردی، توان اخلاقی، صفای روح، پایداری، پاکدامنی، سیطره بر شهوات نفسانی، فروخوردن خشم، اخلاص، آرامش، فروتنی و خویشتن داری در صدور حکم، خودداری از شک و دودلی، مواظبت در کار، تحمل و بردباری، پیروی از الگوی پاک و پاکیزه و مانند اینها است.
همچنین در ادامه، از جنبه تحریم های اخلاقی و نارواها، به آیاتی اشاره شده است که خودکشی، بریدن اعضا یا ناهنجار ساختن بدن را منع می کند و دروغ، دورویی، بخل، ولخرجی، فخرفروشی، برتری جویی، آزمندی نسبت به متاع دنیا و حسد و تبهکاری و ... را حرام می داند. در مباحات نیز به برخورداری از نعمت های پاکیزه، پرداخته شده است و در پایان نیز بحثی با عنوان مخالفت به دلیل اضطرار بیان شده است.
نویسنده در فصل دوم آیاتی را که به اخلاق خانواده مربوط است گردآوری و آنها را به چند بخش تقسیم کرده است:
1. امور مربوط به والدین و فرزندان؛
2. وظایف متقابل همسران (همسرگزینی، زندگی زناشویی، طلاق)؛
3. وظایف شخص نسبت به خویشان.
4. ارث.
در فصل سوم که به نواهی اجتماعی، اوامر اجتماعی و آداب اجتماعی تقسیم شده است، آیاتی را می بینیم که به اخلاق اجتماعی مربوط می شود. عناوین برخی از مطالب این فصل از این قرار است: تحریم قتل، دزدی، ربودن، اختلاس مال اشخاص، ربا، تبدیل مال یتیم، خیانت و مانند اینها.
همچنین دستور بازگرداندن امانت، نوشتن دین، رعایت عهد و پیمان، شهادت راست، محبت نسبت به دیگران، احسان به ضعیفان و ناتوانان، آزادکردن بردگان و ... . همچنین آیاتی درباره آداب اجتماعی؛ مانند اجازه ورود خواستن، با صدای بلند صحبت نکردن، پیش دستی در سلام کردن، پاسخ سلام را نیکوتر دادن، گزینش سخن خوب و ... .
در فصل چهارم با عنوان اخلاق دولتمردان، نخست به وظایف مسئولان در قبال مردم و مردم در قبال آنان پرداخته شده است و سپس دربارۀ روابط خارجی حکومت اسلامی به آیاتی اشاره شده است که البته در دو وضعیت عادی و وضعیت جنگ، آمده است.
در پایان و در فصل پنجم این بخش از کتاب، اخلاق بندگی مطرح شده است که مشتمل بر آیاتی است که وظایف انسان را نسبت به خدا بیان می کند. برخی از مهم ترین وظایف این بخش بدین قرار است:
1. ایمان به خدا و حقایقی که از سوی او رسیده است.
2. اطاعت بی قید و شرط؛
3. تدبر در آیات الهی؛
4. مطالعه صنع پروردگار؛
5. سپاسگزاری او به سبب نعمت هایش؛
6. رضایت به قضای پروردگار؛
7. توکل بر خدا؛
8. ناامید نشدن از رحمت او؛
9. وفا به پیمان الهی؛
10. تسبیح و تکبیر خدا گفتن؛
11. ادای نماز و واجبات؛
12. محبت خدا و.
ناگفته نماند که در پایان کتاب، در بحثی مستقل، اما بدون عنوانِ فصل، پاره ای از مهم ترین فضایل اسلامی در هفت صفحه بیان شده است که در آن، برخی از مهم ترین فضایلی که قرآن کریم آنها را امتیازات مسلمانان واقعی و مؤمنان و متّقیان می شمارد، یادآوری شده است.
ـ زرکلی، خیرالدین؛ الاعلام، قاموس تراجم الاشهر الرّجال والنساء من العرب والمستغربین والمستشرقین؛ چ 9، بیروت: دارالعلم للملایین،1990 م.
ـ عبدالرحمن، احمد؛ «نقد الاسلامیین المعاصرین»، به نقل از مقاله ای با همین نام در سایت خبرگزاری اخبار اسلامی (نبأ): islamicnews.net.
ـ فصلنامه پژوهشهای قرآنی، شماره 7 ـ 8، پاییز و زمستان 1375.
ـ فصلنامه آینه پژوهش، شماره 82، مهر ـ آبان 1387.
ـ فصلنامه نقد و نظر، شماره 19 ـ 20، تابستان و پاییز 1378.
ـ فضیلة، احمدمصطفی؛ حول رسالة دستور الاخلاق فی القرآن؛ چ 1، کویت: دارالقلم، 1426 ق ـ 2005 م.
ـ کحاله، رضا عمر؛ معجم المؤلفین.
ـ نجفی، ابوالحسن؛ غلط ننویسیم، فرهنگ دشواری های زبان فارسی؛ چ 3، تهران: مرکز نشر دانشگاهی،1370.
[1]. ر.ک به: الاعلام؛ خیرالدین زرکلی؛ ج 6، ص 246.
[2]. ابوطالب محمدی؛ «منابع و روشهای تفسیر موضوعی در سده چهاردهم»؛ فصلنامه پژوهشهای قرآنی، پاییز و زمستان 1375، شماره 7 ـ 8، ص 163.
[3]. ر.ک به: رضوان السید؛ «اسلام گرایان و جهانی شدن؛ جهان در آینه هویت»؛ ترجمۀ محمدمهدی خلجی؛ مجله نقد و نظر، شماره 19 و 20، صص 150 ـ 151 و 160 ـ 161، پی نوشت 27.
[4]. ر.ک به: معجم المؤلفین؛ ج 10، ص 213.
[5]. احمد مصطفی فضلیة؛ حول رسالۀ دستور الاخلاق فی القرآن؛ ص 110-113.
[6]. همان، ص 99 ـ 104.
[7]. همان، ص 105، 127.
[8]. ر.ک به: ص 79.
[9]. ر.ک به: «چهارگانه جابری»؛ سیدحسن اسلامی؛ آینۀ پژوهش، سال نوزدهم، شماره 3 ـ 4، مهر ـ دی 1387 (پیاپی 112)، ص 42. وی می گوید: «نگاهی به فصل ها و مفاهیم اصلی این کتاب نشان می دهد که وی سخت متأثر از تفکر اخلاقی کانت بوده و از این منظر در پی تبیین مفاهیم و اصطلاحاتی چون وظیفه، الزام اخلاقی، قانون اخلاقی و مسئولیت بر اساس قرآن است. در حقیقت وی بیش از آنکه در پی بیان اخلاق قرآنی باشد، خواسته است اخلاقی غربی را در قرآن بخواند و نشان دهد».
[10]. هریک از موارد مشخص شده به لحاظ فن نگارش و ویرایش دارای اشکالاتی است که توضیح درباره آنها در این مقاله نمی گنجد.
[11]. ر.ک به:ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم؛ ص 80 ـ 81.
[12]. ر.ک به: ص 30.
[13]. احمد عبدالرحمن؛ نقد الاسلامیین المعاصرین؛ مقدمه مؤلف به نقل از مقاله ای با همین نام در سایت خبرگزاری اخبار اسلامی (نبأ): Islamicnews.
[14]. ر.ک به: ص 31.
[15]. ر.ک به: ص 21، مقدمه مترجم.
[16]. ر.ک به: ص 31.
[17]. ر.ک به: ص 31 ـ 32.
[18]. سورۀ شمس: 7 ـ 8.
[19]. ر.ک به: ص 34.
[20]. ر.ک به: ص 21، مقدمه مترجم.
[21]. ر.ک به: همان.
[22]. ر.ک: ص 19، مقدمه مترجم.
[23]. احمد عبدالرحمن؛ نقد الاسلامیین المعاصرین؛ مقدمه مؤلف، به نقل از مقاله ای با همین نام در سایت خبرگزاری اخبار اسلامی (نبأ): Islamicnews.
[24]. ر.ک به: ص 85.
[25]. ر.ک به: ص 35.
[26]. ر.ک به: ص 126ـ129.
[27]. ر.ک به: ص 141ـ173.
[28]. ر.ک به: ص 174ـ208.
[29]. ر.ک به: ص 35ـ36.
[30]. ر.ک به: ص 38ـ39.
[31]. ر.ک به: ص 497ـ498.
[32]. ر.ک به: ص 39-40.
[33]. ر.ک به: ص 661.
[34]. ر.ک به: ص 40ـ42.
[35]. ر.ک به: ص 42.